عطار_مختارنامهباب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان (فهرست)

شمارهٔ 5

1. جانهاست در آن جهان بر انبار زده

2. تنهاست درین بر در و دیوار زده

3. تا چند ز جان و تن دری میباید

4. هر ذرّه دری است، لیک مسمار زده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز دریا به دریا همی مرد بود
* رخ ماه و خورشید پر گرد بود
شعر کامل
فردوسی
* خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید
* دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را
شعر کامل
سعدی
* ز پرده کاش برون آمدی چو قطره اشک
* که بر دو دیده ما حکم او روان بودی
شعر کامل
حافظ