عطار_مصیبت نامهبخش بیست و چهارم (فهرست)

شمارهٔ 7-الحكایة و التمثیل

1. آن یکی دیوانه را میتاختند

2. کودکانش سنگ میانداختند

3. درگریخت او زود در قصر عمید

4. بود او در صدر آن قصر مشید

5. دید در پیشش نشسته چند کس

6. باز میراندند از رویش مگس

7. بانگ بر وی زد عمید ازجایگاه

8. گفت ای مدبر که داد اینجات راه

9. گفت بود از دیدهٔ من خون چکان

10. زانکه سنگم میزدند این کودکان

11. آمدم کز کودکان بازم خری

12. خود تو صد باره ز من عاجزتری

13. چون ترا در پیش باید چند کس

14. تا ز رویت باز میراند مگس

15. کودکان را چون زمن داری تو باز

16. سرنگونی تو بحق نه سرفراز

17. تو نهٔ میری اسیری دایمی

18. زانکه محکومی بحق نه حاکمی

19. میر آن باشد که با او در کمال

20. دیگری را نبود از میری مجال

21. نیست باقی سلطنت بر هیچکس

22. تا بدانی تو که یک سلطانست بس


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دو دوست قدر شناسند عهد صحبت را
* که مدتی ببریدند و بازپیوستند
شعر کامل
سعدی
* مرا در مجلس خوبان سماع انس کی باشد
* که چون سروی برقص آید مرا از رقص وا دارد
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* شبی که سرو تو شمع مزار من گردد
* چو گردباد به گردت غبار من گردد
شعر کامل
حزین لاهیجی