بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1131

1. روزی ‌که قضا سر خط آفاق رقم زد

2. گفتم به ‌جبینم چه‌نوشتندقلم‌زد

3. غافل مشوید از نفس نعل درآتش

4. سرتا قدم شمع درین بزم قدم زد

5. چون مو به نظر سخت نگون‌سار دمیدیم

6. فواره این باغ به غربال علم زد

7. ساز طرب محفل اقبال شکست است

8. جامی‌که شنیدی تو قلک بر سر جم زد

9. زین خیره نگاهی ‌که شهان راست به درویش

10. پیداست که بر چشم یقین گرد حشم زد

11. واعظ به تکلف ندهی زحمت مستان

12. از باده نخواهد لب ساغر به قسم زد

13. صد شکر که چون صبح نکردیم فضولی

14. با ما نفسی بود که بر آینه کم زد

15. خواب عجبی داشت جهان لیک چه حاصل

16. دل‌ کرد جنونی‌ که نفس تا به عدم زد

17. فریاد که یک سجده به دل راه نبردیم

18. کوری همه را سر به در دیر و حرم زد

19. اقبال عرق کرد ز سامان حبابم

20. تا کوس به شهرت زند از شرم به نم زد

21. یارب دم پیری به چه راحت مژه بندم

22. بی‌ سایه شد آن ‌گوشهٔ دیوار که خم زد

23. بیدل سپر افکند چو مژگان ز ندامت

24. دستی ‌که ز دامان تو می‌ خواست بهم زد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من
* بر امید دانه‌ای افتاده‌ام در دام دوست
شعر کامل
حافظ
* یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت
* در بند آن مباش که مضمون نمانده است
شعر کامل
صائب تبریزی
* چنین است رسم سرای سپنج
* یکی زو تن آسان و دیگر به رنج
شعر کامل
فردوسی