بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1191

1. هرچند دل از وصل قدح‌نوش نباشد

2. رحمی ‌که زیاد تو فراموش نباشد

3. حرفی که بود بی‌اثر ساز دعایت

4. یارب به زبان ناید و در گوش نباشد

5. جایی‌که به‌گردش زند انداز نگاهت

6. چندان ‌که نظرکار کند هوش نباشد

7. آنجا که ادب قابل دیدارپرستی‌ست

8. واکردن مژگان کم از آغوش نباشد

9. در دیر محبت که ادب آینه‌دارست

10. خاموش به آن شعله‌ که خاموش نباشد

11. گویند به صحرای قیامت سحری هست

12. یارب ‌که جز آن صبح بناگوش نباشد

13. خلقی‌ست خجالت‌کش مخموری و مستی

14. این خمکده را غیر عرق جوش نباشد

15. سر تا قدم وضع حباب است خمیدن

16. حمال نفس جز به چنین دوش نباشد

17. بیدل چه خیال است‌ کمال تو نهفتن

18. آیینهٔ خورشید نمد پوش نباشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جفاپیشه بدگوهر افراسیاب
* ز کینه نیاید شب و روز خواب
شعر کامل
فردوسی
* دنبال یار رفت روان کرد آب چشم
* آن رفته باز نامد و اشکم روان بماند
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* زره ز زلف گره گیر بر تن است تو را
* به روز رزم چه حاجت به جوشن است تو را
شعر کامل
فروغی بسطامی