بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 134

1. عبث تعلیم آگاهی مکن افسرده طبعان را

2. که‌بینایی چو چشم‌ازسرمه‌ممکن نیست‌مژگان را

3. به غیر ز بادپیمایی چه دارد پنجهٔ منعم

4. ز وصل زرهمان یک‌حسرت آغوش‌است‌میزان‌را

5. به هرجا عافیت رو داد نادان در تلاش افتد

6. دویدن ریشهٔ گلهای آزادی‌ست طفلان را

7. حسد را ریشه نتوان یافت جزدر طینت ظالم

8. سر دنباله دایم در دل تیر است پیکان را

9. درشتان را ملایم طینتیهایم خجل دارد

10. زبان از نرمگویی سرنگون افکند دندان را

11. اگر سوزد نفس از شور محشرباج می‌گیرد

12. خموشیهای این نی درگره دارد نیستان را

13. کتاب پیکرم یک موج می شیرازه می‌خواهد

14. نم آبی فراهم می‌کند خاک پریشان را

15. فغان‌کاین نوخطان ساده‌لوح از مشق بیباکی

16. به آب تیغ می‌شویند خط عنبرافشان را

17. دگرکو تحفه‌ای تا گلرخان فهمند مقدارش

18. چو نقش پا به‌خاک افکنده‌اند آیینهٔ جان را

19. چو بوی‌گل لباس راحت ما نیست عریانی

20. مگر درخواب بیندپای مجنون وصل‌دامان را

21. به‌بی‌سامانی‌ام وقت‌است اگر شور جنون‌گرید

22. که دستی‌گرکنم پیدا نمی‌یابم‌گریبان را

23. به‌چشم خونفشان بیدل توآن بحرگوهرخیزی

24. که لاف آبرو پیشت‌گدازد ابر نیسان را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نباید که باشد جز از آفرین
* که پاکی نژاد آورد پاک دین
شعر کامل
فردوسی
* از رخ و زلفین او شطرنج بازی کرده‌ام
* زان که زلفش ساج بود روی او چون عاج بود
شعر کامل
سنایی
* زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من
* بر امید دانه‌ای افتاده‌ام در دام دوست
شعر کامل
حافظ