بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1831

1. دلی را که بخشد گداز آرزویش

2. چو شبنم دهد غوطه در آبرویش

3. به جمعیت زلف مشکین بنازم

4. که از هربن موست حیران رویش

5. چرا دل نبالد در آشفتگیها

6. که چون تاب زد، دست درتار مویش

7. چنان ناتوانم‌که بر دوش حسرت

8. ز خود می‌روم‌ گر کشد دل به سویش

9. توانی به گرد خرامش رسیدن

10. ز ضبط نفس‌ گر کنی جستجویش

11. به عاشق ز آلودگیها چه نقصان

12. که مژگان بود دامن تر وضویش

13. ز تقوا ندیدیم غیر از فسردن

14. خوشا عالم مستی و های وهویش

15. به میخانهٔ وهم تا چند باشی

16. حبابی‌که خندد پری بر سبویش

17. مشو مایل اعتبارات دنیا

18. گل شمع اگر دیده باشی مبویش

19. فلک خواهد از اخترت داغ‌کردن

20. مجو مغز راحت ز تخم‌کدویش

21. صبا گرد زلف‌که افشاند یا رب

22. که عالم دماغ ختن شد ز بویش

23. نگه موج خون گشت در چشم بیدل

24. چه رنگ است یارب گل آرزویش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون طره عنبر شکنش در شکن افتد
* از سنبل تر سلسله برنسترن افتد
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* برخیز ای ساقی بیا ای دشمن شرم و حیا
* تا بخت ما خندان شود پیش آی خندان ساقیا
شعر کامل
مولوی
* ای که دستت می‌رسد کاری بکن
* پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
شعر کامل
سعدی