بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1972

1. پاکم از رنگ هوس تا به سجود آمده‌ام

2. بر سر سایه چو دیوار فرود آمده‌ام

3. آنقدر عجز سرشتم‌که ز یک عقده دل

4. نه فلک آبلهٔ پا به نمود آمده‌ام

5. حرف بیعانهٔ سودای امیدم هیهات

6. در زیانخانهٔ اندیشهٔ سود آمده‌ام

7. عمرها شدکه به‌کانون دل آتش زده‌اند

8. تا ز عبرت نفسی چند به دود آمده‌ام

9. دل به خسّت‌ گره و نقد نفس انباری

10. چقدر بی‌خبر از عالم جود آمده‌ام

11. هیأتم صورت نقش پر عنقا دارد

12. این چه سحر است که در چشم وجود آمده‌ام

13. غیب از اطلاق تعین گلف پیدایی‌ست

14. معنی مبتذلم تا به شهود آمده‌ام

15. قاصد عالم رازم که درین عبرتگاه

16. نامه گم کرده خجالت به ورود آمده‌ام

17. غیر رفتن به تماشاکدهٔ عالم رنگ

18. نیستم محرم عزمی که چه بود آمده‌ام

19. عرض حاجت‌چه خیالست‌به خاکم بزند

20. عرق شرمم و از جبهه فرود آمده‌ام

21. رم فرصت سر تعداد ندارد بیدل

22. من درین قافله دیر است که زود آمده‌ام


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید
* دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را
شعر کامل
سعدی
* مقیم کوی تو تشویش صبح و شام ندارد
* که در بهشت نه سالی معین است و نه ماهی
شعر کامل
فروغی بسطامی
* تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
* تبسمی کن و جان بین که چون همی‌سپرم
شعر کامل
حافظ