بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2041

1. چون شمع می‌روم ز خود و شعله قامتم

2. گرد ره خرام که دارم‌، قیامتم

3. آن ناله‌ام که گر همه خاکم دهی به باد

4. کهسار می‌خورد قسم استقامتم

5. تسلیم خوی از غم آفات رستن است

6. افکنده نیستی به جهان سلامتم

7. مینا طبیعتم حذر از انفعال من

8. هرگاه آب می‌شوم آتش علامتم

9. از قحط امتیاز معانی درین بساط

10. تحسینم این بس است که ننگ غرامتم

11. یک دانه‌وار آبلهٔ دل نکرد نرم

12. دست آسیای سودن دست ندامتم

13. کو وحشتی که بگذرم از دامگاه وهم

14. تشویش رفتن است به قدر اقامتم

15. عمریست نام من به جنون دارد اشتهار

16. داغ نگین تراشی سنگ ملامتم

17. بیدل ز حالم اینکه نفس گرد می‌کند

18. کم نیست در قلمرو هستی‌کرامتم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گوشی که هیچ نشنید فریاد پادشاهان
* خواهد کجا شنیدن داد دل گدا را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* به جان دوست که غم پرده بر شما ندرد
* گر اعتماد بر الطاف کارساز کنید
شعر کامل
حافظ
* ز دستم بر نمی‌خیزد که یک دم بی تو بنشینم
* بجز رویت نمی‌خواهم که روی هیچ کس بینم
شعر کامل
سعدی