بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2512

1. به وهم این و آن خون شد دل غفلت‌پرست من

2. وگرنه همچو صحرا دامن خود داشت دست من

3. تحیر در جنون می غلتد از نیرنگ تصویرم

4. ز پرواز نگاه‌کیست یارب رنگ بست من

5. سلامت متهم دارد به‌کمظرفی حبابم را

6. محیطی می‌کنم تعمیر اگر بالد شکست من

7. حریف بیخودیها کیست ‌کز چشم جنون پیما

8. خمستان در سر و پیمانه در دست است مست من

9. رفیقان چون نگه رفتند و من چون اشک درخاکم

10. زمینگیر ندامت ماند کوششهای پست من

11. ز برق آه دارم ناوکی درکیش نومیدی

12. حذر از جرأت ای ظالم‌که پر صاف‌ست شست من

13. به این سستی‌ که می‌بینم ز بخت نارسا بیدل

14. کشد نقاش مشکل هم به دامان تو دست من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در گلستانی که آن سرو میان باریک هست
* سرو را در دیده باریک بین اندام نیست
شعر کامل
محتشم کاشانی
* گفتم ای دل به کمند سر زلفش نروی
* عاقبت رفت و گرفتار شد، افسوس افسوس!
شعر کامل
هلالی جغتایی
* چون شجاعت نبود، تیغ کند کار نیام
* جوهری مردی اگر هست، عصا شمشیرست
شعر کامل
صائب تبریزی