بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2610

1. چیست‌ گردون‌ کاینقدر در خلق غوغا ریخته

2. سرنگون جامی به خاک تیره صهبا ریخته

3. گرد ما صد بار از صحرای امکان رفته‌اند

4. تا قضا رنگی برای نام عنقا ریخته

5. آه از این حرص جنون جولان که از سعی امل

6. خاک دنیا برده و بر فرق عقبا ریخته

7. قطع امید قیامت‌کن که پاس مدعا

8. در غبار دی هزار امروز و فردا ریخته

9. تا نیفشانی به سر خاک بیابان امید

10. جمع نتوان ‌کرد آب روی صد جا ریخته

11. زیر دیوار که باید منت راحت ‌کشید

12. سایهٔ مو هم شبیخون بر سر ما ریخته

13. حسرت تعمیر بنیاد قناعت داشتیم

14. خاک ما را کرده ‌گِل آب رخ ما ریخته

15. گر مروت مشربی با چین پیشانی مساز

16. از تُنُک‌رویی دم شمشیر خون ها ریخته

17. از ازل‌گمگشتهٔ آغوش یکتای توام

18. تا به‌ کی جویم‌ کف خاکی به‌ دریا ریخته

19. تا ز هر عضوم سجود آستانت‌ گل‌ کند

20. پیکری چون آب می‌خواهم سراپا ریخته

21. تا توانی بیدل از تعظیم دل غافل مباش

22. شیشه‌گر نقد نفس در جیب عنقا ریخته


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز خون خاک دریا شد و دشت کوه
* ز بس کشته افگنده از هر گروه
شعر کامل
فردوسی
* شود به دولت او خاک شوره مهر گیا
* شود ز هیبت او سنگ خاره خاکستر
شعر کامل
انوری
* هوای کوی تو از سر نمی‌رود آری
* غریب را دل سرگشته با وطن باشد
شعر کامل
حافظ