بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 606

1. هرکجا دستت برون از آستین‌گردیده است

2. شاخ‌گل از غنچه‌ها دامان چین‌گردیده است

3. نیک‌و بد درساز غفلت رنگ تمییزی نداشت

4. چشم ما از بازگشتن کفر و دین گردیده است

5. رفتن از خود سایه را آیینهٔ خورشید کرد

6. رنگ ‌ما بی‌دست‌و پایان اینچنین‌گردیده است

7. روزگاری شد که سیل‌ گریه محو قطرگی‌ست

8. خرمن‌ما از چه آفت‌خوشه‌چین‌گردیده است

9. گرم جولان هر طرف رفته‌ست آن برق نگاه

10. دید‌ه ها چون حلقه‌های آتشین‌گردیده است

11. بر بزرگان از طواف خاکساران ننگ نیست

12. چرخ با آن سرکشی‌گرد زمین‌گردیده است

13. این املهایی که احرام امیدش بسته‌ای

14. تا به خود جنبی نگاه واپسین‌گردیده است

15. هرکجا از ناتونی عرض جولان داده‌ایم

16. سایهٔ ما خال رخسار زمین‌گردیده است

17. نارساییهای طاقت انتظار آورد بار

18. ای‌بسا جولان که از سستی‌کمین‌گردیده است

19. از قد خم ‌گشته بیدل بر زمین پیچیده‌ایم

20. خاکساری خاتم ما را نگین گردیده است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خوشست عمر دریغا که جاودانی نیست
* پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست
شعر کامل
سعدی
* نخل بند چمن حسن تو بر قدرت خویش
* آفرین کرد چو نخل قد دلجوی تو ساخت
شعر کامل
محتشم کاشانی
* من این تار نگه را حلقه حلقه می‌کنم اما
* شکاری را که من دیدم زیاد است از کمند من
شعر کامل
وحشی بافقی