بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 889

1. عمری‌ست‌که در حسرت آن لعل‌گهر موج

2. دل می‌زندم بر مژه از خون جگر موج

3. گر شوخی زلفت فکند سایه به دریا

4. از آب روان دسته ‌کند سنبل تر موج

5. د‌ر حسرت‌آن طره شبگون عجبی نیست

6. کز چاک دلی شانه زند فیض سحر موج

7. آنجا که کند جلوه‌ات ایجاد تحیر

8. در جوهرآیینه زند سعی نظر موج

9. مشکل‌که برد ره به دلت نالهٔ عاشق

10. در طبع‌گهر ربشه دواند چقدر موج

11. بی‌مطلبی آیینهٔ آرام نفسهاست

12. دارد ز صفا جامهٔ احرام‌گهر موج

13. مطرب نفست زمزمهٔ لعل‌که دارد

14. در نالهٔ نی می‌زند امروز شکر موج

15. وحشت مده از دست به افسانهٔ راحت

16. زین بحر کسی صرفه نبرده‌ست مگر موج

17. آفت هوس غیری و غافل‌که در این بحر

18. بر زورق آسایش خویش است خطر موج

19. از خلوت دل شوخی اوهام برون نیست

20. در بحر شکسته‌ست پر و بال سفر موج

21. فریاد که جز حسرت ازین ورطه نبردیم

22. تا چند زند دامن دریا به ‌کمر موج

23. بید‌ل ‌کرم از طینت ممسک نتوان خواست

24. چون بحر به ساحل نتراود زگهر موج


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هزار نعره ز بالای آسمان آمد
* تو تن زنی و نجویی که این فغان ز کجا
شعر کامل
مولوی
* از مشرق بناگوش خندید صبح پیری
* ما تیره روزگاران در سیر ماهتابیم
شعر کامل
صائب تبریزی
* شگفتی بگیتی ز رستم بس است
* کزو داستان بر دل هرکس است
شعر کامل
فردوسی