اقبال لاهوریپیام مشرق (فهرست)

شمارهٔ 169-بوی گل

1. حوری به کنج گلشن جنت تپید و گفت

2. ما را کسی ز آنسوی گردون خبر نداد

3. ناید بفهم من سحر و شام و روزو شب

4. عقلم ربود این که بگویند مرد و زاد

5. گردید موج نکهت و از شاخ گل دمید

6. پا اینچنین به عالم فردا و دی نهاد

7. وا کرد چشم و غنچه شد و خنده زد دمی

8. گل گشت و برگ برگ شد و بر زمین فتاد

9. زان نازنین که بند ز پایش گشاده اند

10. آهی است یادگار که بو نام داده اند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر دو عالم قیمت خود گفته ای
* نرخ بالا کن که ارزانی هنوز
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* یا بیا کن دل ز خون چون نار و نفع خلق شو
* ورنه رخ را رنگ ده بی نفع چون گلنار باش
شعر کامل
سنایی
* به رنگ و بوی جهان دل منه که وقت رحیل
* خزان نگار به دست چنار می بندد
شعر کامل
صائب تبریزی