اقبال لاهوریپیام مشرق (فهرست)

شمارهٔ 272-محاوره ما بین حکیم فرانسوی اوگوست کنت و مرد مزدور

حکیم:

1. «بنی آدم اعضای یکدیگرند»

2. همان نخل را شاخ و برگ و بر اند

3. دماغ ار خرد زاست از فطرت است

4. اگر پا زمین ساست از فطرت است

5. یکی کار فرما ، یکی کار ساز

6. نیاید ز محمود کار ایاز

7. نبینی که از قسمت کار زیست

8. سراپا چمن می شود خار زیست

مرد مزدور:

9. فریبی به حکمت مرا ای حکیم

10. که نتوان شکست این طلسم قدیم

11. مس خام را از زر اندوده ئی

12. مرا خوی تسلیم فرموده ئی

13. کند بحر را آبنایم اسیر

14. ز خارا برد تیشه ام جوی شیر

15. حق کوهکن دادی ای نکته سنج

16. به پرویز پرکار و نا برده رنج

17. خطا را به حکمت مگردان صواب

18. خضر را نگیری بدام سراب

19. به دوش زمین بار ، سرمایه دار

20. ندارد گذشت از خور و خواب و کار

21. جهان راست بهروزی از دست مزد

22. ندانی که این هیچ کار است دزد

23. پی جرم او پوزش آورده ئی

24. به این عقل و دانش فسون خورده ئی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای مهر تو در دل‌ها وی مهر تو بر لب‌ها
* وی شور تو در سرها وی سر تو در جان‌ها
شعر کامل
سعدی
* ترک هواست، کشتی دریای معرفت
* عارف به ذات شو نه به دلق قلندری
شعر کامل
سعدی
* من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست
* کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم
شعر کامل
حافظ