فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 239

1. کسی کو چشم دل بیدار دارد

2. زهر مو دیده دیدار دارد

3. وصالش هر کرا گردد میسر

4. سرمست و دل هشیار دارد

5. کجا بیند رخش آنگوز پستی

6. نظر پیوسته با اغیار دارد

7. کسی کو بار هستی بسته بر دوش

8. کجا در بزم رندان بار دارد

9. ترا زاهد گل بیخار جنت

10. که گلهای محبت خار دارد

11. تنی خواهد سراپا چشم باشد

12. که در سردیدن دلدار دارد

13. روان من سوی جانان روانست

14. گهی شبگیر و گه انوار دارد

15. گهی فکر و گهی ذکر و گهی سوز

16. گهی جان سیر در اسرار دارد

17. نباشد لذتی از عشق خوشتر

18. اگر چه محنت بسیار دارد

19. شب آبستن شد از املاح امروز

20. چه غم تا فیض را دربار دارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از توکل در حنا مگذار دست سعی را
* قفل روزی گر کلیدی دارد ابرام است وبس
شعر کامل
صائب تبریزی
* من و دل گر فدا شدیم چه باک
* غرض اندر میان سلامت اوست
شعر کامل
حافظ
* در زلف بتان، مپیچ، ای دل
* کاین رشته سری دراز دارد
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی