فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 253

1. شهره شهر شود هر که جمالی دارد

2. کشد آزار خسان هر که کمالی دارد

3. حسن را جلوه مده در نظر بی‌دردان

4. جلوه آفت بود آنرا که جمالی دارد

5. خمش ای مرغ خوش آواز که در سر صیاد

6. بهر تدبیر شکار تو خیالی دارد

7. خط و خالش چکند جلوه و بالی شودش

8. دل طاوس بدان شاد که بالی دارد

9. گوهر دل مده از کف بمتاع دنیا

10. که نیرزد بگهی هر چه زوالی دارد

11. گو به بیهوده مکن سعی که در دار فنا

12. هر که راحت طلبد فکر محالی دارد

13. جان کند در طلب دنیی و بیگانه خورد

14. خواجه شاد است که مالی و منالی دارد

15. زاید از قدر ضروریش وبالست و بال

16. ای خوش آنکس که کفافی ز حلالی دارد

17. فیض را بر سر آن کوی چو بینی بیخود

18. بگذارش بهمان حال که حالی دارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تو و طوبی و ما و قامت یار
* فکر هر کس به قدر همت اوست
شعر کامل
حافظ
* گل همی گفت ترا نیست بر من قیمت
* سرو می‌گفت ترا نیست بر من مقدار
شعر کامل
انوری
* صبر کن بر سخن سردش زیرا کان دیو
* نیست آگاه هنوز، ای پسر از نرخ پیاز
شعر کامل
ناصرخسرو