فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 26

1. ترا سزاست خدائی نه جسم را و نه جانرا

2. تو را سزد که خودآئی نه جسم را و نه جانرا

3. توئی توئی که توئی و منی و مائی و اوئی

4. منی نشاید و مائی نه جسم را و نه جانرا

5. توئی که تای ندارد وحید و فردی و یکتا

6. نبود غیردوتائی نه جسم را و نه جانرا

7. تو را رسد که در آئینهٔ رسالت احمد

8. جمال خویش نمائی نه جسم را و نه جانرا

9. تو را رسد بنسیم کلام آل محمد ص

10. زر از چهره گشائی نه جسم را و نه جانرا

11. تو را رسد که هزاران هزار نقش بدایع

12. زکلک صنع نمائی نه جسم را و نه جانرا

13. ترارسد که دو صدساله زنک کفر و گنه را

14. زلوح دل بزدائی نه جسم را و نه جانرا

15. ترا رسد که چو جا نشد زجسم جسم زهم ریخت

16. دگر اعاده نمائی نه جسم را و نه جانرا

17. ترا رسد که در آئینهٔ نعیم و عقوبت

18. بلطف و قهر در آئی نه جسم را و نه جانرا

19. بلطف خویش ببخشا اسیر قهر خودت را

20. چو نیست از تو رهائی نه جسم را و نه جانرا

21. نه ایم از تو جدا موجهای بحر وجودیم

22. نباشد از تو جدائی نه جسم را و نه جانرا

23. زما و من چون بپرداخت فیض خانهٔ دل را

24. تو را رسد که در آئی نه جسم را و نه جانرا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خال مشکین که بدان عارض گندمگون است
* سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست
شعر کامل
حافظ
* از سرشک و از تپانچه چهرهٔ من شد چُنا‌نک
* گر ببیند باز نشناسد ز نیلوفر مرا
شعر کامل
امیر معزی
* شب مردان خدا روز جهان افروزست
* روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست
شعر کامل
سعدی