فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 427

1. در جان و دل چو آتش عشقش علم کشید

2. سلطان صبر رخت به ملک عدم کشید

3. مهرش چو جای کرد در اوراق خاطرم

4. بر حرفهای غیر یکایک قلم کشید

5. دل را که بود طایر قدسی بریخت خون

6. شوخی نگر که تیغ بصید حرم کشید

7. شد زنده سر که در قدم دوست خاک شد

8. جان مرد چون ز درگه جانان قدم کشید

9. در بزم عشق هرکه به عیش و طرب نشست

10. بس جرعها ز خون جگر دم بدم کشید

11. گرچه بسی کشید دلم از شراب عشق

12. از جام بود خم و سبو بحر کم کشید

13. ز نهار فیض دست مدار از شراب عشق

14. تا آنزمان که بحر توانی بدم کشید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عشق سعدی نه حدیثیست که پنهان ماند
* داستانیست که بر هر سر بازاری هست
شعر کامل
سعدی
* ما آبروی فقر و قناعت نمی‌بریم
* با پادشه بگوی که روزی مقدر است
شعر کامل
حافظ
* گرفتم از غم دل راه بوستان گیرم
* کدام سرو به بالای دوست مانند است
شعر کامل
سعدی