فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 539

1. هم توئی راحت جانم ای عشق

2. هم توئی درد و غمانم ای عشق

3. هم توئی حاصل و محصول دلم

4. هم توئی جان و جهانم ای عشق

5. هم توئی مایهٔ سوداگریم

6. هم توئی کار و دکانم ای عشق

7. هم توئی اصل وجود و عدمم

8. هم توئی سود و زیانم ای عشق

9. هم توئی طاعت و هم معصیتم

10. هم توئی ناز و جنانم ای عشق

11. هم توئی مایهٔ آشفتگیم

12. هم توئی امن و امانم ای عشق

13. گاه میسوزی و گه میسازی

14. تا چه خواهی تو ز جانم ای عشق

15. دوست کس دیده که دشمن باشد

16. هم تو اینی و هم آنم ای عشق

17. دل من بردی و جان می‌خواهی

18. ای بقربان تو جانم ای عشق

19. در دل فیض بمان یکدو نفس

20. تا که جان بر تو فشانم ای عشق


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر گل را خبر بودی همیشه سرخ و تر بودی
* ازیرا آفتی ناید حیات هوشیاری را
شعر کامل
مولوی
* همراه من مباش که غیرت برند خلق
* در دست مفلسی چو ببینند گوهری
شعر کامل
سعدی
* تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
* تو نمایندهٔ فضلی تو سزاوار ثنایی
شعر کامل
سنایی