فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 587

1. از می لعل لب و نوش دهانت مستم

2. وز شکر خنده و تقریر و بیانت مستم

3. مستی من ز لب لعل تو امروزی نیست

4. سالها شد که ز صهبای لبانت مستم

5. نه همین مستیم از دیدن روی تو بود

6. بل زیاد تو و از نام و نشانت مستم

7. تو گرم روی نمائی و گرم ننمائی

8. کز پی عشق نهان در دل و جانت مستم

9. نگهی جانب من گر فکنی ور نکنی

10. که من از غمزهٔ خونریز نهانت مستم

11. گر ترا هست دهانی و میانی ور نیست

12. که من از ذکر دهان فکر میانت مستم

13. فیض هرگاه که از دوست سخن میگوئی

14. از می روح فزای سخنانت مستم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دوای عشق گویند از سفر خیزد چه دانستم
* که در دل مهر آن مه خواهد افزون شد به هر منزل
شعر کامل
جامی
* زلف جانان را چه نسبت با حیات جاودان؟
* حیف باشد اینقدر کوتاه بین باد کسی!
شعر کامل
صائب تبریزی
* طریق صدق بیاموز از آب صافی دل
* به راستی طلب آزادگی ز سرو چمن
شعر کامل
حافظ