فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 604

1. همه عمر بر ره تو رخ خود بخاک سودم

2. بکمینگه وصالت همه انتظار بودم

3. بفغان گهی و گاهی بطرب ترانه کردم

4. که مگر تو رحم آری همه نغمهٔ سرودم

5. بخیال من که هر دم بره تو میدهم جان

6. بگمان تو که هرگز بتو آشنا نبودم

7. دل و جان و دین و دنیا خرد و صلاح و تقوی

8. بره تو رفته رفته همه رفت هر چه بودم

9. چکنم دلم نخواهد ز جهان بجز تو یاری

10. بیکان یکان نشستم همه را بیازمودم

11. نرود ز آینه دل سبحات عکس رویت

12. که بصیقل جمالت دل تیره را زدودم

13. چو حدیث جانفزایت نشنید گوش جانم

14. چو تو دلبری ندیدم همه را بخود نمودم

15. شب فرقت تو آمد بدلم هزار عقده

16. بتو چشم چون گشودم همه عقدها گشودم

17. دل فیض بیخودانه بهوای تست در رقص

18. که تو شمع و من بگرد سر تو مثال دودم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر چه زندانی است دست خالیم در آستین
* کارساز عالمی از همت مردانه ام
شعر کامل
صائب تبریزی
* قیامتست سفر کردن از دیار حبیب
* مرا همیشه قضا را قیامتست نصیب
شعر کامل
سعدی
* فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
* تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس
شعر کامل
حافظ