فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 637

1. من آئین جدائی را نمیدانم نمیدانم

2. من او، او من دو تائی را نمیدانم نمیدانم

3. بود بر جان گوارا هر چه آنمه میکند با من

4. وفا و بیوفائی را نمیدانم نمیدانم

5. گدائی میکنم از حسن خوبان این نعیمم بس

6. نعیم پادشائی را نمیدانم نمیدانم

7. بغیر از مهر مه رویان که تابد بر دل و جان بس

8. طریق روشنائی را نمیدانم نمیدانم

9. ز گلزار رخ خوبان اگر گستاخ گل چینم

10. رسوم پارسائی را نمیدانم نمیدانم

11. نچینم خوشه خود را میزنم بر خرمن آن مه

12. من آئین گدائی را نمیدانم نمیدانم

13. همیشه عشق ورزم فیض با روی نکو رویان

14. ازیشان من رهائی را نمیدانم نمیدانم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون سرو گذشتم ز ثمر تا شوم آزاد
* صد سلسله از برگ نهادند به پایم
شعر کامل
صائب تبریزی
* از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم
* همچو پروانه که می‌سوزم و در پروازم
شعر کامل
سعدی
* گریبان چاکی عشاق از ذوق فنا باشد
* الف در سینه گندم زشوق آسیا باشد
شعر کامل
صائب تبریزی