فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 732

1. بلبل از گلزار میگوید سخن

2. کرکس از مردار میگوید سخن

3. گل ز لطف رنگ و بو دم میزند

4. خار از آزار میگوید سخن

5. یار حرف یار دارد بر زبان

6. غیر از اغیار میگوید سخن

7. زاهد از حور و قصور و انگبین

8. عشق از دیدار میگوید سخن

9. عابد از سجاده و تسبیح و ذکر

10. کافر از زنار میگوید سخن

11. عاقل از ناموس و رسم و نام و ننگ

12. مست از خمار میگوید سخن

13. پادشاه از تاج و تخت و لشکری

14. لشکر از پیکار می‌گوید سخن

15. اهل علم از درس و بحث و مدرسه

16. تاجر از تجار می‌گوید سخن

17. در طبیعی بحث دارد فلسفی

18. صوفی از اسرار می‌گوید سخن

19. عارف از حق واعظ عقبی پرست

20. از بهشت و نار می‌گوید سخن

21. مفتی از دستار و ریش و طیلسان

22. قاضی از دینار می‌گوید سخن

23. بانو از اسباب طبخ آش و نان

24. خواجه از بازار می‌گوید سخن

25. شاعر از رخساره و زلف بتان

26. هرزه‌گو بسیار می‌گوید سخن

27. هر کسی کاری که دروی ماهر است

28. بیشکی ز آن کار می‌گوید سخن

29. چون نصیبی دارد از هر پیشه فیض

30. در همه اطوار می‌گوید سخن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* قطره آبی که دارد در نظر گوهر شدن
* از کنار ابر تا دریا تنزل بایدش
شعر کامل
صائب تبریزی
* بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه
* که از پای خمت روزی به حوض کوثر اندازیم
شعر کامل
حافظ
* تا چند در میان فکنی باد و شانه را؟
* دل را نمی دهیم به زلف تو، زور نیست!
شعر کامل
صائب تبریزی