فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 756

1. دلی داشتم رفت از دست من

2. کجا آید آن یار در شست من

3. نه بشناختم قدر والای دل

4. ربود از کفم طالع پست من

5. همه تار و پودم ز دل رسته بود

6. کنون رفت آن مایهٔ هست من

7. دلی را که پروردهٔ عقل بود

8. فکند ان هوای زبر دست من

9. ز دست هوا جام غفلت کشید

10. کی آید بهوش این سر مست من

11. گشادم ره طبع و بستم خرد

12. فغان از گشاد من و بست من

13. مگر حق گشاید دری فیض را

14. و گرنه چو می‌آید از دست من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دوستان عیب نظربازی حافظ مکنید
* که من او را ز محبان شما می‌بینم
شعر کامل
حافظ
* ندانمت که چه گویم تو هر دو چشم منی
* که بی وجود شریفت جهان نمی‌بینم
شعر کامل
سعدی
* فریب مهربانی خوردم از گردون، ندانستم
* که در دل بشکند خاری که بیرون آرد از پایم
شعر کامل
صائب تبریزی