فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 871

1. بر جمال از پرتو رویت نقاب انداختی

2. در هویدائیت ما را در حجاب انداختی

3. پرتوی از نور خود بر عرش و کرسی تافتی

4. ذرهٔ بر انجم و بر آفتاب انداختی

5. روی خوبانرا درخشان کردی از مهر رخت

6. نشئهٔ حسن ازل را در شراب انداختی

7. روح را بیرون کشیدی ز اوج علیین عقل

8. در حضیض آب و گل مست و خراب انداختی

9. دشمنان را راه دادی در حریم جان و دل

10. دوستانرا در عقاب و در عذاب انداختی

11. دست و پای خواهش ما را ز بند خواهشت

12. در ره فرمانبری در پیچ و تاب انداختی

13. در طلب گه گرم کردی گاه افسردی دلم

14. گه در آتش سوختی گه در یخ آب انداختی

15. گاه نزدیک خودم خانی گهی دور افکنی

16. زین قبول ورد مرا در اضطراب انداختی

17. تا که باشم تا که باشم بر در امید و بیم

18. در ضمیرم گه ثواب و گه عقاب انداختی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به ادب با همه سر کن که دل شاه و گدا
* در ترازوی مکافات برابر باشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* روزگاریست که سودای بتان دین من است
* غم این کار نشاط دل غمگین من است
شعر کامل
حافظ
* سردار تاجداران هست آفتاب و دریا
* نیلوفرم که بی‌او نیل و فری ندارم
شعر کامل
خاقانی