فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 152

1. دل به ابروی تو ای تازه جوان باید داد

2. بوسه بر تیغ تو باید زد و جان باید داد

3. شمه‌ای از خط سبز تو بیان باید کرد

4. گوشمالی به همه سبزخطان باید داد

5. یا نباید خم ابروی تو شمشیر کشد

6. یا به یاران همه سر خط امان باید داد

7. به هوای دهنت نقد روان باید باخت

8. در بهای سخنت جان جهان باید داد

9. چشم بیمار تو با زلف پریشان می‌گفت

10. که به آشفته دلان تاب و توان باید داد

11. خون مردم همه گر چشم تو ریزد شاید

12. در کف مرد چرا تیر و کمان باید داد

13. گر نمودم به همه روی تو را معذورم

14. قبله را بر همهٔ خلق نشان باید داد

15. به زیان کاری عشاق اگر خرسندی

16. هر چه دارند سراسر به زیان باید داد

17. پنجه در چنبر آن زلف دوتا باید زد

18. تکیه بر حلقهٔ آن موی‌میان باید داد

19. همه جا دیده بدان چاه ذقن باید دوخت

20. همه دم بوسه بر آن کنج دهان باید داد

21. آخر ای ساقی گل‌چهره فروغی را چند

22. می ز خون مژه و لعل بتان باید داد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در گلستانی که شمشاد تو آید در خرام
* سبزه خوابیده گردد قامت رعنای سرو
شعر کامل
صائب تبریزی
* اشک من رنگ شفق یافت ز بی‌مهری یار
* طالع بی‌شفقت بین که در این کار چه کرد
شعر کامل
حافظ
* دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
* مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
شعر کامل
حافظ