فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 159

1. هر سر که به سودای خط و خال تو افتد

2. چون سایه همه عمر به دنبال تو افتد

3. واقف شده از حال شهیدان تو در حشر

4. هر دیده که بر نامهٔ اعمال تو افتد

5. آن چشم که بندد نظر از منظر خورشید

6. چشمی است که بر جلوهٔ تمثال تو افتد

7. آن کار که جز دادن جان چاره ندارد

8. کاری است که با غمزهٔ قتال تو افتد

9. هر کس که خبر شد ز گرفتاری من گفت

10. بیچاره اسیری که به احوال تو افتد

11. ای مرغ دل ار باخبر از لذت دامی

12. می‌کوش به حدی که پر و بال تو افتد

13. ای خواجه گر این است طبیب دل عشاق

14. مشکل که به فکر دل بدحال تو افتد

15. فالی بزن ای دل ز پی دولت وصلش

16. باشد که خود این قرعه به اقبال تو افتد

17. از شعلهٔ آه تو فلک سوخت فروغی

18. آتش به سراپردهٔ آمال تو افتد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چه با رنج باشی چه با تاج و تخت
* ببایدت بستن به فرجام رخت
شعر کامل
فردوسی
* کمال سر محبت ببین نه نقص گناه
* که هر که بی‌هنر افتد نظر به عیب کند
شعر کامل
حافظ
* از زبان شکوه ما عیش عالم تلخ شد
* تلخی کام شکر از تلخی بادام ماست
شعر کامل
صائب تبریزی