فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 366

1. چون ترک تیر افکن تویی، باید به خون غلطیدنم

2. یارب کز این میدان مباد امکان برگردیدنم

3. گر خنجر مردافکنت از هم ببرد خنجرم

4. کی می‌توان از دامنت دست طمع ببریدنم

5. امروز دادم را بده، امشب به فریادم برس

6. زیرا که فردای جزا مشکل توانی دیدنم

7. در آب و در آتش مرا تو می‌دهی جنبش مرا

8. ور نه کجا ممکن شود از جای خود جنبیدنم

9. تا در غمت گریان شدم هم شاد و هم خندان شدم

10. این گریهٔ مستانه شد سرمایهٔ خندیدنم

11. تا پسته‌ات را دیده‌ام حرف کسی نشنیده‌ام

12. یعنی سراسر بسته شد گوش سخن بشنیدنم

13. تا خیمه زد گل در چمن حسرت نصیبی کو چو من

14. نه بهره از شاخ سمن، نه قسمت از گل چیدنم

15. بیدادگر صیاد من نشنید چندان داد من

16. تا خود برفت از یاد من کیفیت نالیدنم

17. من طایر آزاده‌ام در دام خاک افتاده‌ام

18. باید که بر بام فلک زین خاک دان پریدنم

19. گفتم ز شوق بوسه‌ات تا کی رسد جانم به لب

20. گفتا بسی جان بر لب است از خواهش بوسیدنم

21. تا شد فروغی طبع من مدحت گر شاه زمن

22. شد شهره در هر انجمن وضع ثنا سنجیدنم

23. شه ناصرالدین کز کرم وقتی که می‌بخشد درم

24. گوید به معدن شد ستم از دست زر بخشیدنم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به سرو گفت کسی میوه‌ای نمی‌آری
* جواب داد که آزادگان تهی دستند
شعر کامل
سعدی
* نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود
* آن چه با خرقه زاهد می انگوری کرد
شعر کامل
حافظ
* از ترکتاز عشق کسی جان نمی برد
* این سیل بر خرابه وآبادمی زند
شعر کامل
صائب تبریزی