فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 42

1. هر چه کردم به ره عشق وفا بود، وفا

2. وانچه دیدم به مکافات جفا بود ، جفا

3. شربت من ز کف یار الم بود، الم

4. قسمت من ز در دوست بلا بود، بلا

5. سکه عشق زدن محض غلط بود ، غلط

6. عاشق ترک شدن عین خطا بود، خطا

7. یار خوبان ستم پیشه گران بود ، گران

8. کار عشاق جگر خسته دعا بود، دعا

9. همه شب حاصل احباب فغان بود، فغان

10. همه جا شاهد احوال خدا بود، خدا

11. اشک ما نسخهٔ صد رشته گهر بود، گهر

12. درد ما مایهٔ صد گونه دوا بود، دوا

13. نفس ما از مدد عشق قوی بود، قوی

14. سر ما در ره معشوق فدا بود، فدا

15. دعوی پیر خرابات به حق بود، به حق

16. عمل شیخ مناجات ریا بود، ریا

17. هر که جز مهر تو اندوخت هوس بود، هوس

18. آن که جز عشق تو ورزید هوا بود، هوا

19. هر ستم کز تو کشیدیم کرم بود،کرم

20. هر خطا کز تو به ما رفت عطا بود، عطا

21. زخم کاری زفراق تو به جان بود، به جان

22. جان سپاری به وصال تو به جا بود، بجا

23. در همه عمر فروغی به طلب بود، طلب

24. در همه حال وجودش به رجا بود، رجا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با زهر چشم خنده هم آغوش کرده ای
* بادام تلخ را چه شکرپوش کرده ای؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
* سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور
شعر کامل
حافظ
* هم جان بدان دو نرگس جادو سپرده‌ایم
* هم دل بدان دو سنبل هندو نهاده‌ایم
شعر کامل
حافظ