فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 501

1. گر تو زان تنگ شکر خنده مکرر نکنی

2. کار را از همه سو تنگ به شکر نکنی

3. نقد جان تا ندهی کام تو جانان ندهد

4. ترک سر تا نکنی، وصل میسر نکنی

5. گر ببینی به خم زلف درازش دل من

6. یاد سر پنجهٔ شاهین کبوتر نکنی

7. چرخ مینا شکند شیشهٔ عمر تو به سنگ

8. گر ز مینا گل رنگ به ساغر نکنی

9. پیر خمار تو را خشت سر خم نکند

10. تا گل قالبت از باده مخمر نکنی

11. چشم دارم ز لب لعل تو من ای ساقی

12. که براتم به لب چشمهٔ کوثر نکنی

13. عالم بی خبری را به دو عالم ندهم

14. تا مرا با خبر از عالم دیگر نکنی

15. مجلس نیست که بنشینی و غوغا نشود

16. محفلی نیست که برخیزی و محشر نکنی

17. همه کاشانه پر از عنبر سارا نشود

18. گر شبی شانه بر آن جعد معنبر نکنی

19. شکر کز سلسلهٔ موی تو دیوانگیم

20. به مقامی نرسیده‌ست که باور نکنی

21. دست از دامنت ای ترک نخواهم برداشت

22. تا به خون ریزی من دست، به خنجر نکنی

23. خون من ریخت دو چشم تو و عین ستم است

24. دعوی خونم اگر زین دو ستمگر نکنی

25. تو بدین لعل گهربار که داری حیف است

26. که ثنای کف بخشندهٔ داور نکنی

27. آفتاب فلکت سجده فروغی نکند

28. تا شبی سجدهٔ آن ماه منور نکنی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بچین از شاخسار و جیب و دامن پرکن و بنشین
* به روی سبزهٔ نورسته زیر چتر نسترون
شعر کامل
هاتف اصفهانی
* ازان حسن تمام اجزا کسی چون چشم بردارد؟
* که دریک کاسه دارد نقل و می چشم چو بادامش
شعر کامل
صائب تبریزی
* کاشکی پرده برافتادی از آن منظر حسن
* تا همه خلق ببینند نگارستان را
شعر کامل
سعدی