فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 72

1. ترک چشمش که مست و مخمور است

2. خون ما گر بریخت معذور است

3. کوی معشوق عرصهٔ محشر

4. بانگ عشاق نغمهٔ صور است

5. خسرو عشق چون به قهر آید

6. صبر مغلوب و عقل مقهور است

7. همه از زورمند در حذرند

8. من ز سرپنجه‌ای که بی‌زور است

9. با وجود بلای عشق خوشم

10. که ز بالای او بلا دور است

11. برنیاید به صد هزاران جان

12. از دهان تو آن چه منظور است

13. گر به شیرین لب تو جان ندهم

14. چه کنم با سری که پر شور است

15. من و بختی که مایهٔ ظلمت

16. تو و رویی که چشمهٔ نور است

17. می فروش از لب تو وام گرفت

18. نشنه‌ای که آن در آب انگور است

19. داستان فروغی و رخ دوست

20. نقل موسی و آتش طور است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عاشقان زمره ارباب امانت باشند
* لاجرم چشم گهربار همان است که بود
شعر کامل
حافظ
* دارم امید بر این اشک چو باران که دگر
* برق دولت که برفت از نظرم بازآید
شعر کامل
حافظ
* هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
* کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
شعر کامل
حافظ