لینک اشتراک گذاری
کپی شد
قدسی مشهدی_دیوانمطلع ها
مطلع شمارهٔ 1 : ملامتگو چه می‌گردد ز پی مجنون شیدا را؟
مطلع شمارهٔ 2 : عنان به دست شتاب است تا درنگ ترا
مطلع شمارهٔ 3 : آنکه کرد از داغ دل، روشن چراغ لاله را
مطلع شمارهٔ 4 : کی رسد هرگز گزند از چشم بد، خوب مرا
مطلع شمارهٔ 5 : مانع گریه نشد چشم مرا دیدن تو
مطلع شمارهٔ 6 : غم عشق تو در هر جا که محکم می‌کند پا را
مطلع شمارهٔ 7 : همدرد زلیخا شده یعقوب وگرنه
مطلع شمارهٔ 8 : مست آن بزمم که خون دل شراب ناب اوست
مطلع شمارهٔ 9 : تا اشک تو بر عارض پرنور فرو ریخت
مطلع شمارهٔ 10 : باز دل پای‌بند دام کسی‌ست
مطلع شمارهٔ 11 : بی غم چه گویمت که دلم چون در آتش است
مطلع شمارهٔ 12 : حسرت کشیم و آه دمادم متاع ماست
مطلع شمارهٔ 13 : منم که خون جگر، لاله‌زار باغ من است
مطلع شمارهٔ 14 : در دلم مهر تو بهر دگری جا گذاشت
مطلع شمارهٔ 15 : از جوش دلم دیده پر از پاره خون است
مطلع شمارهٔ 16 : افروختی ز باده و رنگ بتان شکست
مطلع شمارهٔ 17 : چشم من چارست تا جانانه‌ای پیدا شود
مطلع شمارهٔ 18 : به بزم، چهره ز می برفروختن دارد
مطلع شمارهٔ 19 : نه اشک است این که هر ساعت ز چشم من فرو ریزد
مطلع شمارهٔ 20 : دلم را صبحدم آواز نی دیوانه می‌سازد
مطلع شمارهٔ 21 : بی جمالت چشمم از خون خجلت جیحون دهد
مطلع شمارهٔ 22 : هرگه نسیم زلف تو سوی چمن رود
مطلع شمارهٔ 23 : چه بخت است این که داغ از سینه‌ام پهلو بگرداند
مطلع شمارهٔ 24 : اجزای من چو لاله گر از هم جدا شود
مطلع شمارهٔ 25 : پیش از اینش نظری با من درویش نبود
مطلع شمارهٔ 26 : تا هست دل، بجز تو کسی دلبرم مباد
مطلع شمارهٔ 27 : ز دل پیش از فراقت آه دردآلود برخیزد
مطلع شمارهٔ 28 : مگر فردا به قتلم خواهد آمد یار کز هر سو
مطلع شمارهٔ 29 : سنگ در کارست تا دیوانه پیدا می‌شود
مطلع شمارهٔ 30 : تا ز گشت گلشن آن آشوب دلها یاد کرد

حمایت مالی

حمایت مالی داوطلبانه و اختیاری

ابیات برگزیده

* دوای عشق گویند از سفر خیزد چه دانستم
* که در دل مهر آن مه خواهد افزون شد به هر منزل
شعر کامل
جامی
* قاعدهٔ قد تو فتنه به پا کردن است
* مشغلهٔ زلف تو بستن و واکردن است
شعر کامل
فروغی بسطامی
* صبح می‌خندد و من گریه کنان از غم دوست
* ای دم صبح چه داری خبر از مقدم دوست
شعر کامل
سعدی