حافظ_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 158

1. من و انکار شراب این چه حکایت باشد

2. غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد

3. تا به غایت ره میخانه نمی‌دانستم

4. ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد

5. زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز

6. تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد

7. زاهد ار راه به رندی نبرد معذور است

8. عشق کاریست که موقوف هدایت باشد

9. من که شب‌ها ره تقوا زده‌ام با دف و چنگ

10. این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد

11. بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند

12. پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد

13. دوش از این غصه نخفتم که رفیقی می‌گفت

14. حافظ ار مست بود جای شکایت باشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* منع کمال از عاشقی جان برادر کی توان
* پند پدر مانع نشد رسوای مادر زاد را
شعر کامل
کمال خجندی
* صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی
* ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد
شعر کامل
حافظ
* اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
* من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم
شعر کامل
حافظ