حافظ_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 238

1. جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید

2. هلال عید در ابروی یار باید دید

3. شکسته گشت چو پشت هلال قامت من

4. کمان ابروی یارم چو وسمه بازکشید

5. مگر نسیم خطت صبح در چمن بگذشت

6. که گل به بوی تو بر تن چو صبح جامه درید

7. نبود چنگ و رباب و نبید و عود که بود

8. گل وجود من آغشته گلاب و نبید

9. بیا که با تو بگویم غم ملالت دل

10. چرا که بی تو ندارم مجال گفت و شنید

11. بهای وصل تو گر جان بود خریدارم

12. که جنس خوب مبصر به هر چه دید خرید

13. چو ماه روی تو در شام زلف می‌دیدم

14. شبم به روی تو روشن چو روز می‌گردید

15. به لب رسید مرا جان و برنیامد کام

16. به سر رسید امید و طلب به سر نرسید

17. ز شوق روی تو حافظ نوشت حرفی چند

18. بخوان ز نظمش و در گوش کن چو مروارید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
* یا رب این تأثیر دولت در کدامین کوکب است
شعر کامل
حافظ
* در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
* که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
شعر کامل
حافظ
* با خیال یار صحبت داشتن خوش دولتی است
* می برم غیرت بر آن عاشق که تنها می شود
شعر کامل
صائب تبریزی