حافظ_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 271

1. دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس

2. که چنان ز او شده‌ام بی سر و سامان که مپرس

3. کس به امید وفا ترک دل و دین مکناد

4. که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس

5. به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست

6. زحمتی می‌کشم از مردم نادان که مپرس

7. زاهد از ما به سلامت بگذر کاین می لعل

8. دل و دین می‌برد از دست بدان سان که مپرس

9. گفت‌وگوهاست در این راه که جان بگدازد

10. هر کسی عربده‌ای این که مبین آن که مپرس

11. پارسایی و سلامت هوسم بود ولی

12. شیوه‌ای می‌کند آن نرگس فتان که مپرس

13. گفتم از گوی فلک صورت حالی پرسم

14. گفت آن می‌کشم اندر خم چوگان که مپرس

15. گفتمش زلف به خون که شکستی گفتا

16. حافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یکی درخت گل اندر فضای خلوت ماست
* که سروهای چمن پیش قامتش پستند
شعر کامل
سعدی
* کشید از دامن معشوق دست از بیم رسوایی
* همین تقصیر بس تا دامن محشر زلیخا را
شعر کامل
صائب تبریزی
* ظاهر آنست که با سابقه حکم ازل
* جهد سودی نکند تن به قضا دردادم
شعر کامل
سعدی