حزین لاهیجی_دیوانقصیده ها (فهرست)

قصیده شمارۀ 15 : مدح حضرت امیر مؤمنان علیه السلام

1. زین ششدرم چو بال فشانی دهد گشاد

2. این هفت قلّه را، چو غباری دهم به باد

3. بر سدره روح قدسی من آشیان کند

4. این دخمه را نهم به سر گور کیقباد

5. جان بی غمانه وارهد از جسم خیره سر

6. غیر از میانه پاکشد و افتد اتّحاد

7. ریزد ز طرف بال همای سعادتم

8. رنگ هم آشیانی این ناخجسته خاد

9. ناسازگار بخت در آشتی زند

10. نادیده کام دل، کند اندوه خیر باد

11. خاطر کند شکایت ایّام مختصر

12. کوته شود فسانۀ هجران به امتداد

13. عیدی مبارک است به عاشق وصال دوست

14. يا حبّذا التّجافى عن مرض البعاد

15. سعد است ساعتی که فتد دامنی به دست

16. صبح سعادت است مرا ساعد سعاد

17. خرّم دمی که محمل لیلی شود پدید

18. مجنون زخار بادیه چیند گل مراد

19. زان نور دیده غرّۂ گریان شود قریر

20. خندان دمد ز زلف شب تیره، بامداد

21. عاجز شود ز خصمی ما عالم عنود

22. پیچد به هم دبیر فلک، دفتر عناد

23. گردد گران کمانکش ایّام کینه توز

24. پیچد ز درد ارقم دوران کج نهاد

25. آزادگان ز وادی حسرت کشند رخت

26. دل خون شدن، سرشک دویدن رود ز یاد

27. فارغ نشینم از غم هجر و خمار شب

28. زلف صنم به دست و به دستی پیاله، شاد

29. خندان شود به شاخ طرب غنچۀ امید

30. ریّان شود ز ابر کرم گلشن مراد

31. شاد و شکفته، نغمۀ شکرانه سر کنم

32. رطب اللّسان به درگه آن کعبۀ رشاد

33. الحمد و الثّناء، لمن اذهب الحزن

34. المجد و البهاء لمن طيّب الفؤاد

35. گر جور دیده ام، ز فلک انتقام هست

36. دست من است و دامن دارای عدل و داد

37. برهان قدرت ازلی، حجّت جلی

38. نفس نبی، علیّ ولی، والی عباد

39. معمار قصر جود که فیض وجود او

40. بنیان هستی دو جهان را بود عماد

41. مریم شود ز نکهت اوبكر پاک جیب

42. عیسی بود به مدحت او، ذات پاک زاد

43. بی حبّ او قضیّۀ ایمان بود عقيم

44. نازد به مهر او خرد دوستی نژاد

45. وادی گرای اوست، روان وفا شیَم

46. مدحت سرای اوست، دل خالص الوداد

47. سالک شد از هدایت او صافی الضّمیر

48. صوفی شد از ارادت او واصل المراد

49. گلمیخ سدّه اش شرف اختر بلند

50. نعلین بندگان درش افسر قباد

51. هستیّ کاینات ز سرجوش فیض اوست

52. شد جوهر نخست ز تعلیمش اوستاد

53. باشد قضا به قبضۀ حکمش مطیع سیر

54. دارد قدر به رایض فرمانش انقیاد

55. یک جنبش از عتاب قیامت نهیب اوست

56. بادی که بُرد بنگه و بنیاد قوم عاد

57. موجی ز بی نیازی دریای قهر اوست

58. طوفانکی که گرد برآورد از بلاد

59. هر کس به او ز خیره سری همسری کند

60. ناکس بود به سنجش میزان طبع راد

61. آنجا که آفتاب قیامت شود بلند

62. ذرّات بی وجود نیایند در عداد

63. از مبدأ وجود نگردد عطاپذیر

64. جان را اگر نه، جنّت کویش بود معاد

65. در حشر هر صحیفه که آزاد نامه ای ست

66. آن نامه را بود به تولّایش استناد

67. آن اشرفی که از شرف بندگی بود

68. دایم قدم به تارک نه طارم شداد

69. نقد من است در نظر بخردان سره

70. نقّاد لطف او سخنم کرده انتقاد

71. مپسند چشم حیرت من خیرگی کند

72. در کشوری که سرمه فروشی کند رماد

73. من بنده را به خدمت اگر اعتماد نیست

74. غمگین نیم که بر کرم توست اعتماد

75. تا چند جان بود به جهان پای در وحل؟

76. تا کی کسی کمی کند از چرخ سر زباد؟!

77. دنیا کجا پذیره کند چشم سیر من

78. پس مانده ای ز خوان خسیسان با شداد

79. خلقی عجب، معبد دوران پدید کرد

80. بی تربیت، گسسته عنان، عادم السّداد

81. این عهد زشت، رنج پدر را نبرده نور

82. امروز در جهان رخ والد ندیده داد

83. هر تخم کشته اند حریفان، درو کنند

84. گندم نمی کند کسی از کشت جو حصاد

85. ای خامه هوش دار، مباد از نفس رود

86. آشفته وار طرّۂ خاموشیت به باد

87. دیوار کاخ دهر بنایی ست سست پی

88. آوخ به خفتگان بن این شکسته لاد

89. شاها منم کمینه گدای ثناگرت

90. کز کلک خسروانه زنم کوس انفراد

91. در تندباد حادثه دارد به صدق دل

92. این دست رعشه دار به مدح تو اعتقاد

93. بر جان خصم جاه تو ثعبان موسوی ست

94. کلک من است نایب تیغ تو در جهاد

95. در مدحت تو شسته زبان را به سلسبيل

96. در حضرت تو بسته میان را به اجتهاد

97. آنجا که رای روشن من پرتو افکند

98. افتد متاع رایج خورشید در کساد

99. دستان من اگر شنود گوش مدّعی

100. با یک جهان عداوت و یک داستان عناد

101. بی اختیار می گذرد بر زبان او

102. لله درّ قائلۀ نعم ما افاد

103. در نامه ها حکایت من احسن القصص

104. بر خامه ها انامل من فارس الجياد

105. از دل چو بردمد نفس آتشین من

106. حاسد به جان سوخته گوید که ما افاد

107. شادی کنان ستاره کشد زهره در بغل

108. گیرد چو خوشنوایی من راه شاد باد

109. زین سنگلاخ قافيه فرسوده شد قلم

110. بس کن حزین ترانه که خون می شود مداد

111. تا بر سر زمانه کشد چتر نور، روز

112. برقلّه ها درفش فرازد چو بامداد

113. سر سبز باد خامۀ مدحت نگار تو

114. بر تارک مُحبّ تو بادا گل مراد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا که سرانگشت تاک کرد خزان فندقی
* کرد چمن پرنگار پنجهٔ دست چنار
شعر کامل
خاقانی
* منعم از دلبستگی آزار دنیا می کشد
* تا گهر دارد صدف تلخی زدریا می کشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* ای شب آشفته برو وی غم ناگفته برو
* ای خرد خفته برو دولت بیدار بیا
شعر کامل
مولوی