حزین لاهیجی_دیوانقصیده ها (فهرست)

قصیده شمارۀ 23 : در منقبت حضرت امیر مؤمنان علیه السّلام و آرزوی نجف اشرف

1. می رسدم از سخن رایت جم داشتن

2. مشرق و مغرب زمین، زیر قلم داشتن

3. لایق شأن من است، مژده به انصاف ده

4. نوبت شاهی زدن، خامه علم داشتن

5. لفظ و معانی بود، زیر رکابم روان

6. این بود اندر جهان، خیل و حشم داشتن

7. پیشۀ فکر من است، غوطه به دریا زدن

8. شیوۀ کلک من است، معجزِ دَم داشتن

9. از نفس عنبرین، وز خط سنبل رقم

10. دامن هر صفحه را، باغ ارم داشتن

11. دست خوش موسوی، حربۀ دریا شکاف

12. سرخط خصم قوی، رو به عدم داشتن

13. از هنر مانوی، غازه به ارژنگ ده

14. بر اثر عیسوی، معجز دم داشتن

15. لیلی معنیِّ بكر، لفظ سیه خانه اش

16. خامۀ مجنون صفت، طوف خیم داشتن

17. کلک مرا می رسد، در ره رامشگری

18. نغمه به قانون زدن، ساز نغم داشتن

19. باج به كلكم دهد، خطّۀ دانشوری

20. تاج به فرقم نهد، فوج حکم داشتن

21. رسم بيان من است، دل به نمک پروری

22. کار زبان من است تیغ دو دم داشتن

23. از سخن آراستن، مجلس دانشوری

24. جام مصفّا زدن، مجلس جم داشتن

25. بر فلک سروری، می رسد، انصاف ده

26. یک تنه خورشید من، چتر و علم داشتن

27. شد سخنم کیمیا، چاره نباشد مرا

28. از دل گرم و نفس، آتش و دم داشتن

29. جاهل و دانا برد، از سخنم لذّتی

30. نُزل فقیر و غنی، خوان نِعم داشتن

31. عزّت مردانه را ، عادت خود کرده است

32. نغمۀ شادی زدن، پردۀ غم داشتن

33. جرعۀ خون جگر، خوردن و در ساختن

34. چهرۀ کاهی ز غم، رشک بَقَم داشتن

35. همّتم افسانه کرد، قاعدۀ حاتمی

36. کیسه و دست تھی، بذل و کرم داشتن

37. مردمک دیده ام، خشک نماند ز دل

38. عادت دهقان بود، دانه به نم داشتن

39. ساحل آرام را، ناصيه سایت ...

40. ذوق دل انگیختن، موجۀ يم داشتن

41. رهبر منزل شود، وحشت ازین خاکدان

42. راست به جنّت برد، جادۀ رَم داشتن

43. کام و گلوی تو تر، شیر توکّل نکرد

44. کار تو از کودکی، خوردن و غم داشتن

45. حرص و طمع را شودبنده، که کنّاسی است

46. خالی و پر ساختن، فکر شکم داشتن

47. هیچ ندانسته ای، فایدۀ فربهی

48. داده ای از ابلهی تن به ورم داشتن

49. یافته ای از خرى، لذّت تن پروری

50. فرض وجود تو شد، پاس عدم داشتن

51. چند دواند تو را مغز طمع پرورت؟

52. زحمت موران دهد، قوّت سم داشتن!؟

53. نفس چه می پروری؟ فکر دل زار کن

54. راست نیاید به هم، گرگ و غنم داشتن

55. شهد و سم آمیختی، صاف ورع ریختی

56. بیهده معجون مکن، مدحت و ذم داشتن

57. گوش سخن ناشنو، صرفۀ کارت نبود

58. چیست بگو حاصلت، جذر اَصَم داشتن؟

59. مزرع دنیا و دین، سوختی از ابلهی

60. تخم ستم کاشتن، ذوق نعم داشتن؟

61. سکّۀ قارون زند، چین به رخ انداختن

62. روح به سوهان دهد، چهره دژم داشتن

63. مالک دینار شو، حسرت درهم شکن

64. لکّۀ پیسی بود، داغ درم داشتن

65. با مژۀ اشکبار، کف به سخاوت برآر

66. ابر و گهر ریختن، دست و کرم داشتن

67. فخر تو از خاندان، لاف تو از استخوان

68. هیچ کس آدم نشد، از آب و عم داشتن

69. کاسۀ دریوزه گر، چشم لئيمان بود

70. گریه ز هر خاروخس، سودوسلم داشتن

71. مایدۀ قسمت است، شهد وشرنگ جهان

72. کفر طریق رضا، لا ونعم داشتن

73. در نظر من بود، دولت دنیا و دین

74. رایت توفیق را، پیش قدم داشتن

75. آرزوی خاطر است، طوف حریم نجف

76. بوسه به خاکش زدن، کار اهم داشتن

77. از شرف دولت است، سجدۀ آن آستان

78. فخر عرب یافتن، عزّ عجم داشتن

79. بر در خدّام او، رفتن و بستن کمر

80. وز قدم بندگی، رشک به هم داشتن

81. از اثر سطوت، خار بیابان او

82. دل به تن ناتوان، شیر اجم داشتن

83. حلقۀ درگاه حق، در نظر عارفان

84. بر در تعظیم اوست، قامت خم داشتن

85. نقش پی زایرش، زیب جبین شرف

86. خاک ره عابرش، فخر قسم داشتن

87. فایدۀ خدمتش، منزلت جاودان

88. لازمۀ فرقتش، رنج و الم داشتن

89. ای شه مردان تویی، حامی و فریادرس

90. پیش تو می نالم از قسمت کم داشتن

91. دوری درگاه توست، از کمی قسمتم

92. سوخته جان و دلم، داغ ستم داشتن

93. خسته مرا هجرت از کعبۀ آن آستان

94. کشته مرا حسرت از فوت نعم داشتن

95. بسته ره بازگشت چرخ به کویت مرا

96. باید ازین رهگذر، حسرت و غم داشتن

97. دهر به کامم نشد، چاره و تدبیر چیست؟

98. کار نسازد تمام، سعی اتم داشتن

99. ساقی کوثر تویی، تشنه لب فيض، من

100. غیر تو نتوان ز کس، چشم کرم داشتن

101. بستن دل جز به تو، هست به چشم خرد

102. کعبه فرامش شدن، رو به صنم داشتن

103. كفر طریقت بود، در نظر راست بین

104. جای صمد در نگین، نقش صنم داشتن

105. حجّت کوری بود، نزد شناسندگان

106. لعل و خزف ریزه را، همسر هم داشتن

107. گوش نشاید شنود، غیر ثنای تو را

108. گر چه نشاید چو گل، عيب صمم داشتن

109. از تو بلندی گرفت، مرتبۀ سروری

110. بندگیت را سزد، فخر امم داشتن

111. دامن دل می کشد، شوق ثناخوانیت

112. بایدم این غازه را، زیب رقم داشتن

113. بویی از اخلاص من، در همه جا می دهد

114. کلک ثناسنج را، غاليه دم داشتن

115. از خطر مدّعی، داشته در ایمنی

116. دشت خیال مرا، صید حرم داشتن

117. از دم صدق و صفا، سینۀ پاک مرا

118. می رسد اندر جهان، صبح دو دم داشتن

119. خامه چه سان افکند، دست ثناگر که هست

120. فرض به ما و قلم، حرمت هم داشتن؟

121. بندۀ دیرینه ام، تشنۀ احسان تو

122. از تو قبول دعا، از مژه نم داشتن

123. پیر غلام توام، شأن خداوندی است

124. گوشۀ چشم کرم، سوی خدم داشتن

125. خیز و برآور حزين، رخت ازین خاکدان

126. چند درین فتنه گه، قلب و قدم داشتن؟

127. هیچ نیاید چرا، عادت ازین بی بقا؟

128. خوار شدن از خسان، ملک قدم داشتن

129. موجۀ دریا زند، تلخی کامت حزین

130. از قدحت دور باد شربت سم داشتن

131. ای نفس سوخته، صبح شبابت چه شد

132. تا به کجا می توان، پاس حرم داشتن؟

133. تنگی میدان شود، قید کمیت قلم

134. کرد سخن مختصر، قافیه کم داشتن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شود کوه آهن چو دریای آب
* اگر بشنود نام افرسیاب
شعر کامل
فردوسی
* مسکین بنفشه بر سر زانو نهاده سر
* با جامه کبود پریشان و سوگوار
شعر کامل
سلمان ساوجی
* زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
* گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
شعر کامل
حافظ