حزین لاهیجی_دیوانترکیب بند ها (فهرست)

ترکیب بند شمارۀ 2 : خطاب به یکی از سخيفان و فرومایگان

1. تا گشت عدل و رای تو معمار روزگار

2. درهم شکسته شد در و دیوار روزگار

3. از سیل بیخ و بُن کن ظلمت نمانده است

4. آسودگی به سایۀ دیوار روزگار

5. غیر از فغان و شکوه نخیزد ترانه ای

6. با زخمۀ مخالفت، از تار روزگار

7. دل نشکفد چو غنچۀ پیکان به دور تو

8. لب خنده ای نمانده به سوفار روزگار

9. در کشور تمیز تو، صد طعنه می رود

10. از موزۀ زمانه به دستار روزگار

11. افتاده است از تو به کار جهان گره

12. تنها تویی تو، عقدۀ دشوار روزگار

13. مانند ذات بی بدلت، پاره دنبه ای

14. هرگز نبوده است به شلوار روزگار

15. رای تو گشته ناسخ احكام عقل و عرف

16. شعری بجا نمانده ز آثار روزگار

17. میزان معدلت، ز تو نا استوار شد

18. جز سنگ کم نمانده به بازار روزگار

19. از بس به دهر، سيرت زشت است آشکار

20. نتوان گشود دیده، به رخسار روزگار

21. در عهدت، آب و آینه از عکس عاریند

22. از بس ندیدنی شده دیدار روزگار

23. کو دست و تیغ حق طلبی کز میان برد

24. ای مدّت حیات تو زنار روزگار؟

25. ترسم بنات نعش، به افسون شود یتیم

26. از عشوۀ تو مادر غدّار روزگار

27. افتاده از ميامن عهد مبارکت

28. با ریش گاو و ...ون خران، کار روزگار

29. ناید ز خامه، وصف امینان حضرتت

30. یکسر سبک سر و همه طرّار روزگار

31. خاییده خامه را عوض لقمه از شره

32. بر بوده مهره، از دهن مار روزگار

33. جوع البقر گرفته خران را به عهد تو

34. یک برگ کاه نیست در انبار روزگار

35. گاو زمین ندیده گرانجان تر از تویی

36. ای لاشۀ خبيث تو، سربار روزگار

37. کنّاس را ز نکهت کوی تو نفرت است

38. ای نکبت تو، مایۀ ادبار روزگار

39. از بس کشیده ای به قطار بهادران

40. سایس نمانده است به طومار روزگار

41. جز کرم شب فروز به گیتی نیامده ست

42. ک... ن سوخته تر از تو، در ادوار روزگار

43. همسنگ باگهر نهی از بخل قطره را

44. پیشت یکی ست، اندک و بسیار روزگار

45. در خاک نرم، میخ زدن جایگیر نیست

46. تاکی کنم به ناف تو، مسمار روزگار؟


قبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گل سوری که عروس چمنش می‌خوانند
* گو بده باده درین حجله که سورست اینجا
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* حذر کنید ز باران دیده سعدی
* که قطره سیل شود چون به یک دگر پیوست
شعر کامل
سعدی
* مردم کوته نظر در انتظار محشرند
* دیده روشندلان آیینه محشر بود
شعر کامل
صائب تبریزی