1. خوبان به ره مهر و وفا پا نگذارند

2. تا حسرت عالم به دل ما نگذارند

3. این رسم، غریب است که در خلوت دیدار

4. بی پرده در آیند و تماشا نگذارند

5. هرگز نکند گل، چمن بی سر و پایان

6. تا بر سر خار، آبلۀ پا نگذارند

7. الفت هوسم نیست به دلهای چمن سیر

8. ترسم که مرا با غم خود را نگذارند

9. مستان چه خرابند که خوناب دلم را

10. در جام نریزند و به مینا نگذارند

11. هرگز نزند خیمه برون، آه من از دل

12. وسعت طلبان دامن صحرا نگذارند

13. از قافلۀ اشک سبک خیزتری نیست

14. این گرم روان، بار به دلها نگذارند

15. از پای دل خویش بکش خار علایق

16. راهی ست که سوزن به مسیحا نگذارند

17. دوری ست که خون با دل کس گرم نجوشد

18. شهری ست که دیوانه به غوغا نگذارند

19. نگذاشت فلک در کف اخوان غيورش

20. تا دامن یوسف به زلیخا نگذارند

21. زاهد، کم خود گو، به حریفان چو نشستی

22. بگذار که با خویش تو را وا نگذارند

23. رفعت طلبان را نرسد دست به جایی

24. تا پا به سر دولت دنیا نگذارند

25. امّيد حزین اینکه درین عهد، نکویان

26. کار دل امروز، به فردا نگذارند.