حزین لاهیجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 396

1. دل بیگانه مشرب با نگاه آشنا دارد

2. همان گرمی که با هم در میان، برق و گیا دارد

3. ندارم فرصت آن کز سبو می در قدح ریزم

4. بهار از رنگ گل پنداری آتش زیر پا دارد

5. عجب نبود که جوهر حلقۀ بیرون در گردد

6. چنین کآیینه را عکس تو لبریز صفا دارد

7. حباب از خویشتن چون بگذرد دریا کند خود را

8. شکستن کشتیم را غرقۀ آب بقا دارد

9. ز اقبال جنون، فيض سعادت می توان بردن

10. به سر ژولیده مویم، سایۀ بال هما دارد

11. نبینی ظلمت ار دامان سعی از دست نگذاری

12. شرر را گرم رفتاری چراغی پیش پا دارد

13. شوی گر یکنفس غافل، بیابان مرگ خواهی شد

14. محال است این که یکدم کاروان عمر وا دارد

15. به چنگ عشق آتش دست، باکم نیست از سختی

16. سپندم، عقده های مشکلم مشکل گشا دارد

17. حزین از حلقۀ آزادگان چون سر برون آرم؟

18. زمین کلبه ام از نقش پهلو بوریا دارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به من چندان گناه از بدگمانی می‌کند نسبت
* که منهم در گمان افتاده پندارم گنه کارم
شعر کامل
محتشم کاشانی
* سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
* دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
شعر کامل
حافظ
* عود جان در مجمر دل می نهم بر آتشی
* گرمی دلسوز عاشق از قرنفل خوشتر است
شعر کامل
شاه نعمت‌الله ولی