حزین لاهیجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 430

1. بیان روشنی چون شمع دارم خصم جان خود

2. مَنِ آتش نفس در زیر تیغم از زبان خود

3. شراب غم ندارد جلوه ای در تنگنای دل

4. خمار آلودم از کم ظرفی رطل گران خود

5. جنونِ تردماغم ناز گلشن بر نمی تابد

6. بهاری در نظر دارم، ز چشم خون فشان خود

7. تپیدنهای دل در راه شوقم مضطرب دارد

8. بیابان مرگم، از بانگ درای کاروان خود

9. خیال دام می کردم شکنج زلف سنبل را

10. به دل فال اسیری می زدم در آشیان خود

11. مروّت نیست کز زخم دلم پهلو کند خالی

12. چه منّتها که از تیغ تو ننهادم به جان خود

13. چو شمع از تاب غیرت می گدازم مغزجان خود

14. همای من قناعت می کند با استخوان خود

15. حزین اسلام و کفر افتاد مدهوش از نوای دل

16. بنازم نالۀ ناقوسیِ لبّيک خوان خود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نخل ترت در پیرهن چون نیکشر شد پرشکن
* محکم مبند ای سیمتن بند قبا را بیش از این
شعر کامل
محتشم کاشانی
* با وجود تو لب و چشم نظربازان را
* هوس شکر و اندیشهٔ بادام نماند
شعر کامل
فروغی بسطامی
* مرا که خال تو فلفل فکنده است برآتش
* چرا ز غالیه دلبند می‌کنی و دلاویز
شعر کامل
خواجوی کرمانی