حزین لاهیجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 528

1. خمش ز خوی تو عاشق بود زبانش و لرزد

2. چو شمع شعله کشد مغز استخوانش و لرزد

3. ز دورباش تو دارم نگه به دامن مژگان

4. چو بلبلی که خورد صرصر آشیانش و لرزد

5. غبار دامن ناز تو را چو سرمه ز عزّت

6. صبا ز دیده برد آستین فشانش و لرزد

7. به گلشنی که به آن حسن لاله رنگ خرامی

8. خجل شود ز رخت شاخ ارغوانش و لرزد

9. خزان هجر فسرده ست در گلو نفسم را

10. زبان خامه کند شرح داستانش و لرزد

11. ز بیم نازکی خوی یار نوسفر من

12. جرس فروشکنند در گلو فغانش و لرزد

13. به احترام، نماید عبیر، چاک گریبان

14. نسیم پیرهن از گرد کاروانش و لرزد

15. غرور ناز نکویان نداشته ست حریفی

16. به زور عجز گرفته ست دل عنانش و لرزد

17. چو مفلسی که فتد گنج شایگان به کف او

18. نهفته است دلم، داغ بیکرانش و لرزد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هشیار به هنگامۀ محشر نتوان رفت
* ای کاش که از سایۀ تاکم گذرانند
شعر کامل
حزین لاهیجی
* باور از مات نباشد تو در آیینه نگه کن
* تا بدانی که چه بودست گرفتار بلا را
شعر کامل
سعدی
* آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
* آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
شعر کامل
حافظ