حزین لاهیجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 575

1. بستم کمر چو عنقا در بی نشانی خویش

2. بر جا گذاشتم نام، از ناتوانی خویش

3. چون من کسی مبادا، تنها ز یار و محرم

4. دل نیست، با که گویم، درد نهانی خویش؟

5. اشک سبک عنانم صحرانورد وحدت

6. از شهربند دلها، بردم گرانی خویش

7. بار گران هستی، از دوش خود فکندیم

8. جان را کجا توان برد بی یار جانی خویش؟

9. عهد بهار سست است ای بلبل چمن سیر

10. گلشن چه طرف بسته، از گل فشانی خویش

11. تا چند می توان گفت، خونین دلان میازار؟

12. آن مست، ناز دارد با سرگرانی خویش

13. شمعی حزین، نزیبد خاموشیت به محفل

14. روشن به عالمی کن، آتش زبانی خویش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دلت گر به راه خطا مایلست
* ترا دشمن اندر جهان خود دلست
شعر کامل
فردوسی
* که با شکستن پیمان و برگرفتن دل
* هنوز دیده به دیدارت آرزومند است
شعر کامل
سعدی
* چنینست رسم سرای کهن
* سرش هیچ پیدا نبینی ز بن
شعر کامل
فردوسی