حزین لاهیجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 847

1. دل آشفته و دیده خونبار داری

2. مگر بامحبّت سر و کار داری؟

3. که نشتر فرو برده، در مغز و جانت

4. که رگهای مژگان گهربار داری؟

5. وصالت نصیب است، یا آنکه چون من

6. دلی حسرت آگین دیدار داری؟

7. گل ناز پرورد من، بی قراری

8. همانا که در پیرهن خار داری

9. بگو، عاشقان رازداران عشقند

10. چو خود بی وفا یا وفادار داری؟

11. وفا پیشه یاری ست، یا آنکه چون خود

12. ستمگر، جفا جو، دل آزار داری؟

13. دل فارغ خویش را، نامسلمان

14. ز زلف که در قید زنّار داری؟

15. شکسته ست خاری به دل چون حزینت

16. که بلبل صفت، نالۀ زار داری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عیب شیرین دهنان نیست که خون می‌ریزند
* جرم صاحب نظرانست که دل می‌بندند
شعر کامل
سعدی
* دنبال یار رفت روان کرد آب چشم
* آن رفته باز نامد و اشکم روان بماند
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* به ذوق رنگ حنا، کودکان نمی خسبند
* چه می شود، تو هم از بهر آن نگار مخسب
شعر کامل
صائب تبریزی