جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1014

1. تو شاه مسند حُسنی و من گدای کمینم

2. مرا سعادت آن از کجا که با تو نشینم

3. چو خاک روبیِ آن در دریغ داشتی از من

4. گذار تا خس و خار رهت به دیده بچینم

5. سواره رفتی و سودم جبين به راه تو چندان

6. که شد نشان سُم اسب و ماند نقش جبینم

7. اساس زهد شکستم ز نام و ننگ برستم

8. میان به مهر تو بستم کمر مبند به کینم

9. به هرکجا گذرم دولت وصال تو جویم

10. به هر طرف نگرم جلوۀ جمال تو بینم

11. بسوخت جان من از گریه های تلخ چه باشد

12. به خنده ای بنوازی ازان لبِ شکرینم

13. به تیغ بیم مفرما که خیز جامی ازین در

14. که عمرهاست برین آستانه بهر همینم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چرا ز غیر شکایت کنم، که همچو حباب
* همیشه خانه خراب هوای خویشتنم
شعر کامل
صائب تبریزی
* به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست
* عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست
شعر کامل
سعدی
* در گشاد کار خود مشکل گشایان عاجزند
* شانه نتواند گشودن طره شمشاد را
شعر کامل
صائب تبریزی