جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1087

1. جدا ز لالۀ رخِ خود بهار را چه کنم

2. هزار داغ به دل لاله زار را چه کنم

3. ز خون دیده کنارم پُر است بی لب یار

4. کنارِ کشت و لب جویبار را چه کنم

5. گرفتم آنکه کنم دیده را به گل مشغول

6. درون جان و دل این خارخار را چه کنم

7. به طوف باغ غم روز را برم بیرون

8. بلا و محنت شب های تار را چه کنم

9. غباری از رهِ آن مشکبو غزال رسید

10. به جز عبیر کفن آن غبار را چه کنم

11. شکاف سینه توانم که بندم از مرهم

12. تراوش مژۀ اشکبار را چه کنم

13. ملولم از دو جهان بی جمال او جامی

14. چو یار نیست به دست این دیار را چه کنم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سخن هر چه گویم همه گفته‌اند
* بر باغ دانش همه رفته‌اند
شعر کامل
فردوسی
* بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
* باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
شعر کامل
حافظ
* تهی ز باده حکمت مدان خموشان را
* که همچو کوزه سر بسته پر می نابند
شعر کامل
صائب تبریزی