جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1141

1. یار نی روی به گلشن چه کنم

2. جلوۀ سوری و سوسن چه کنم

3. منظر دیدۀ روشن رخ اوست

4. بی رُخش دیدۀ روشن چه کنم

5. شب چو در نایدم آن ماه ز در

6. پرتو ماه ز روزن چه کنم

7. چاک دل دوخته نی ز اشک و مژه

8. این همه رشته و سوزن چه کنم

9. گفتم آمد به لبم جان ز غمت

10. گفت عاشق تو شدی من چه کنم

11. گفتم از هجر به تیغم برهان

12. گفت خونِ تو به گردن چه کنم

13. فن من عاشقی آمد جامی

14. صرف اوقات به هر فن چه کنم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* می شود از سنگ طفلان چون تن مجنون کبود
* خال لیلی جامه در نیل مصیبت می زند
شعر کامل
صائب تبریزی
* نشاط جوانی ز پیران مجوی
* که آب روان باز ناید به جوی
شعر کامل
سعدی
* صاف چون آیینه می باید شدن با خوب و زشت
* هیچ چیز از هیچ کس در دل نمی باید گرفت
شعر کامل
صائب تبریزی