جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 12

1. شد برقع روی چو مهت زلف شب آسا

2. سُبْحان قَديرٍ جَعَلَ الليل لباسا

3. تا کی ز غم سود و زیان رنجه توان بود

4. ای خواجه بیا ساغر می گیر و بیاسا

5. دنیا نه متاعیست که ارزد به نزاعی

6. با خصم مدارا کن و با دوست مواسا

7. اسرار نی ار فهم کنی جمله سَماعیست

8. لایمکن وان يدركها العقل قیاسا

9. راهیست نهانی ز تو تا دیر معانی

10. جز پیر مغان نیست بر آن راه شناسا

11. خواهی که در آن راه خدا پاس تو دارد

12. رخساره به خاک رَهِ هر بی سر و پاسا

13. تا صاف نشد جامی از اوصاف من و ما

14. ماصادف من راه مصافاتک کاسا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست
* در میان این و آن فرصت شمار امروز را
شعر کامل
سعدی
* ز راه نسبت هر روح با روح
* دری از آشنایی هست مفتوح
شعر کامل
وحشی بافقی
* حدیث عشق به طومار در نمی‌گنجد
* بیان دوست به گفتار در نمی‌گنجد
شعر کامل
سعدی