جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1256

1. هر چند بینی عالمی صیدِ کمند خویشتن

2. چندین جفا کارنی مکن با دردمندِ خویشتن

3. چون کُشته افتم بر رهت بر من مران اسب جفا

4. حیفست کآلایی به خون نعل سمند خویشتن

5. گر نیست آن بختم که جان سازم سپندِ خوبیت

6. تن هیمه باد آنجا که تو سوزی سپند خویشتن

7. اوصاف لعل خود مگو هر لحظه با دونْ همتان

8. قوتِ مگس طبعان مکن جلّاب قند خویشتن

9. با لعل نوشینت نزد هرگز به کام خود دمی

10. هر کس که همچون نی نشد خالی ز بند خویشتن

11. تا کی به خوبی سر کشد سرو سهی در بوستان

12. بگذر به باغ و جلوه ده سروِ بلند خویشتن

13. جامی که گفتی گه گهی چندین مشو حیرانِ او

14. مسکین چو رویت دیده شد غافل ز پند خویشتن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
* تا باز چه اندیشه کند رای صوابت
شعر کامل
حافظ
* باد بوی سمن آورد و گل و نرگس و بید
* در دکان به چه رونق بگشاید عطار؟
شعر کامل
سعدی
* به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم
* نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم
شعر کامل
سعدی