جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1275

1. دانی که چیست بر رخم این اشک لاله گون

2. عشقت چکاند از دل من قطره های خون

3. خونِ دلم زآتش تست آمده به جوش

4. آتش چو تیز گشت ز سر می رود برون

5. آتش ز آب کشته شود وین عجب کز اشک

6. هر لحظه زنده تر شودم آتشِ درون

7. چشم من از خیال لبت اشک ریز هست

8. پر می صراحیی که فتادست سرنگون

9. هم آدمی فریفتۀ توست هم پری

10. زین لعلِ پُر فسانه و زین چشمِ پر فسون

11. گر عاجزم به دست رقیب تو دور نیست

12. شیر فلک سگان درت را بُوَد زبون

13. جامی نظر به عارض و خط تو دوختست

14. کز آب و سبزه نور بصر می شود فزون


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را
* چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را
شعر کامل
سعدی
* مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی
* که فرشته ره ندارد به مقام آدمیت
شعر کامل
سعدی
* بر سینه ریش دردمندان
* لعلت نمکی تمام دارد
شعر کامل
حافظ